افغانستان من :
========
خوشحالیم که افغانستان عزیزما میتواند بتدریج باوجود همه فراز وفرود ها- مشکلات ها ومصیبت ها سختی ها ونا هنجاری ها باالاخیره راه خود را پیداکند وهمه طرف های در گیر وحامیان شان به این نتیجه میرسند که بجز از اراده ملت افغانستان راه دیگری برای رسیدن به حاکمیت وقدرت در افغانستان میسر نیست ودوران انحصار گراءیها وزور گویی ها وملک الطوایفی ها دیگر گذشته وزمان آن رسیده تاخود ملت بزرگ افغانستان خودش برای تعیین سرنوشت خود وکشور خود تصمیم بگیرد تاچه کسانی را بقدرت برساند وبا چه کسانی وجریانهای همراهی کند که این نوید بسیار خوشحال کننده است که در حوزه جغرافیایی ما که اکثرا دیکتا تور ها حکومت میرانند کم نطیر است ؟ زیرا وقتیکه جهانیان میبینند آنهایکه تادیروز ازلوله تفنگ وزور حرف میزدند امروز حاضر میشوند تابمیدان مبارزه ورقابت ی حضور پیدا کنند وبه اراده ملت خود ارج گذاشته تن در میدهند جای بسیار مسرت وخوشحالی برای همه است وامیدواریم آن جریانهایکه هنوز هم فکر میکنند که بازور ولوله تفنک حاکمیت را در افغانستان میتوانند تصاحب کنند به این اندیشه غلط خود هرچه زودتر تجدید نظر کرده وبرآن پی ببرند ویکبار اگر هم شده در فکر ونظر خود تجدید نظر کنند ودست از انسان کشی وبرادر کشی وتخریب وطن خود بردارند وهرچه زود تر به صحنه مبارزه ورقابت های ی ومدنی برگردند والله ولی التوفیق والمستعان
روزسیاه ششم جدی ( دی ) در تاریخ کشور :
=========================
ششم جدی سال 1358 ارتش م شوروی از زمین وهوا وارد سرزمین افغانستان گردید وافغانستان را عملا اشغال نظامی کرد وبمدت بیش از یک دهه کشور مارا از زمین وهوا کوبید وبا خاک یکسانش گردانید. در نتیجه این مداخله نظامی میتوان ادعا کرد: که سبب نابودی تمام منابع زیر ساخت های اقتصادی افغانستان گردیدند زمینهای زراعتی از بین رفت اشجار وباغات مردم منهدم جویها وانهار بلا استفاده شهر ها وقریه ها تخلیه و نابود راهها وجاده های مواصلاتی از کار افتاد تجارت ومعاملات به رکود مطلق مواجه گردید و مردم افغانستان مهاجر و آواره در گوشه وکنار عالم سرگردان وپریشان گردیدندکه بیش از یک میلیون وپنج صد هزار نفر از ابتدای کودتای ثور تابعد از اخراج ارتش شوروی از افغانستان از مردمان این کشور شهید شدند وصدها هزار تن دیگر معلول ومعیوب ووجود میلیونها مین فرش شده در خاک افغانستان به قوت خود باقی ماند و میلیارد ها دالر خسارات مالی عاید این سرزمین گردیده وبه مدت سه دهه فرزندان مردم افغانستان از تعلیم وتربیه محروم گذاشته شده اثرات روانی جنگ بر روح و روان مردم به قوت خود باقی ماند کدر و پرسونل تعلیم یافته دولتی اکثرا متواری شد، سیستم دولت داری بکلی از هم پاشید ودر حدود هفت میلیون از مردم افغانستان مهاجرگردیدند وصدها مصیبت دیگر این برای مردم افغانستان ارمغان داشت .وبرای شوروی ها هم بجز از کینه ونفرت ملت افغانستان ونابودی اتحاد جماهیرشوروی وسربازان کشته و بی دست و پا و هزینه سرسام آور جنگ و محکومیت متوالی درعرصه بین المللی و ضربه خوردن به وجهه وادعا های ضد امپریالیستی و ضد استعمارشوروی و مشروعیت دادن به دخالتهای دیگران در عرصه جهانی وساحه بین المللی واثبات ناتوانی شوروی در مقابله با قوت ونیروی ایمانی ومعنوی ومقاومت های ملی ومردمی وکوبیدان آخرین میخ بر تابوت کمونیزم بین المللی دیگر هیچ ارمغان نداشت که یکی از جمله خسارات افغانستان حضور میلیونی مهاجرین این کشور درخارج از افغانستان تا امروز است که زمینه بازگشت آ نها هنوز هم مهیا نگردیده .ومتاسفانه میراث بران شوروی ها هم تا هنوزکدام کمک چشمگیری به افغانستان نکرده اند که هیچ بلکه آرزوی مداخله مجدد را نیز دارند در حالیکه اقلا از نظر اخلاقی اگر به بینید بازهم شوروی ها مسئولیت اخلاقی داشتند تا به افغانستان کمک وهمکاری لازم مینمودند. که نکردند ونتیجه همه بدبختی های افغانستان تا امروز از همان اقدام مانه ونابخردانه شان نشات گرفته وریشه در آن دارد
روش و سیرة نیک پیامبر اسلام «ص» :
---------------------------------------------------
با وجود همه ناآگاهی های مردم سلوک پیامبربزرگ اسلام«ص» در مقابل شان مملو از محبت عطوفت و مهربانی بوده وبا همه آنها احترام - ومهربانی داشته و با حوصله مندی تمام بدون هیچ نوع سختگیری بلکه باقلب رئوف ومهربان خویش باهمه رفتار- وکردارنیکو داشته اند وباهمه کس با حسن خلق و روش نیکو رویه ورفتار میکردند که قرآن کریم ازسلوک ایشان بنام (خلق عظیم )یادکرده. بطور مثال در سیرة نیک پیامبر اسلام«ص» میخوانیم که شخص اعرابی که لکنت زبان داشته و حرف لام را تلفظ کرده نمیتوانسته و بجای حرف لام حرف میم را تلفظ میکرده. در سئوالی از رسول خدا «ص» با همین لکنت و گنگی زبان خود می پرسد: که در سفر روزه گرفتن آیا کار خوبی است؟ پیامبر اسلام با همان لکنت زبان به مثل خودش به او جواب میدهند که در سفر روزه گرفتن کار خوبی نیست که جواب پیامبر «ص» با این شیوه باعث خوشحالی سائل میگردد. عبارت سئوال اعرابی و جواب پیامبر اسلام به این محتوی بوده که سایل سؤال میکند: (امن امبرم صیام فمسفر؟) پیامبر «ص» در جوابش به مثل خود او میفرمایند (لیس من مبرم صیام فمسفر) که اصل عبارت صحیح عربی آن چنین خواهد بود. (امن البر صیام فی السفر؟) (لیس من البر صیام فی السفر).
اینها همه نمایانگر برخورد نیک با مردم و بیانگر روش تادیبی رسول گرامی اسلامی برای امتش میباشد .
و یا حدیث دیگری که مفهوم و محتوای آن از این قرار است«1» روزی پیامبر اسلام «ص» با یاران با وفایش در مسجدی نشسته بودند. ناگهان شخص اعرابی (بادیه نشینی) وارد مسجد گردیده بدون اعتنا به حضور پیامبر اسلام درگوشة از مسجد رفع حاجت کرد، که این عمل زشت آن باعث ناراحتی یاران پیامبر اسلام شده تا جایی که بعضی از ایشان میخواستند شخص اعرابی را تنبیه کنند که پیامبر اسلام فرمودند مزاحمش نشوید و امر فرمودند تا دلوی آب از چاه برداشته و بر روی کثافت های اعرابی بپاشند و مسجد را پاک و تمیز نمایند.
و یا زمانی که پیامبر اسلام دو تن از اصحاب خویش را جهت دعوت مردم به دین اسلام به شهر یمن و اطراف آن فرستادند بر ایشان تأکید و سفارش نمودند که بر مردم سختگیری ننموده و مراعات حال مردم را بنمایند و توصیة جناب ایشان چنین بوده است: (بر مردم آسان بگیرید، سختگیری ننمائید، مردم را بشارت و مژده دهید و بیزارشان مسازید و از یکدیگری خود در کارهای خیر و نیکی اطاعت و فرمانبرداری داشته باشید)1. که محتوای حدیث پیامبر اسلام برای مسلمانان چنین مقصودی را واضح میسازد که داعی اسلام به هیچ صورتی نباید مردم را به تنگ آورده و سخت گیری و تشدد گرایی را پیشه کند زیرا سخت گیری و تشدد گرایی سبب تنفر و بیزاری مردم از دین میگردد. بلکه داعی دین باید با جبین باز و چهرة گشاده با تکیه بر حکمت و موعظه حسنه و با بشارت و مژده دهی برای مردم وارد صحنه دعوت گردد و از تهدید و ترسانیدن مردم که باعث تنفر و انزجار شان میشود جداً پرهیز و اجتناب نموده و با مردم به شکل خودمانی و صمیمی و از راه عطوفت و مهربانی وارد صحبت و گفتگو گردد.
چنانچه میبینید خداوند«ج» در قرآنکریم پیغمبر خود را که از جملة مهربان ترین انسانها در روی زمین بوده چنین مورد خطاب قرار میدهد: (به سبب رحمتی که از جانب خدا است، نرم دل شدی، برای ایشان (امت) و اگر می بودی تو تند خوی و سخت دل هر آئینه پراکنده میشدند از پیرامون و اطراف تو پس در گذر از ایشان و آمرزش بخواه برای ایشان و مشوره کن در کارها با ایشان پس زمانی که عزم کردی توکل بر خدا کن که خداوند متوکلین را دوست میدارد.)2
قرآن کریم پراکنده شدن مردم را مربوط به تندخویی و خشونت دانسته و الفت، نزدیکی و تجمع آنها را به حسن برخورد، رفق و رأفت پیامبر «ص» در ارتباط میداند که میفرماید: (ای پیغمبر! اگر سخت دل و تند خوی میبودی از اطراف تو مردم پراکنده میشدند مگر بواسطة رحمت خداوند نرم دل و خوشخوی گردانیده شده ای که این هم از فضل و مرحمت الهی است که مانند تو پیغمبری مهربان و نرم دل و با حوصله را برای ایشان فرستاده است. اگر سخت دل و تندمزاج می بودی مردم یقیناً از دورتو پاشان میگردیدند، چنانچه: صاحب تفسیر کابلی در تفسیر این آیه چنین مینویسد:
اگر از آنها بالفرض خطایی صادر میگردید و توسخت بازخواست شان میکردی ممکن از خجالت و دهشت هرگز به تو نزدیک شده نمیتوانستند. و بدین طریق این مردم از خیر و سعادت بزرگ بی بهره می ماندند و شیرازة امت اسلام از هم می پاشید. اما خداوند «ج» تو را نرم دل و حلیم آفریده و تویی که از نقطه نظر اصلاح از تقصیر آنها اغماض مینمایی و بر ایشان منت نمیگذاری.)3
البته مفهوم سهل و آسانگیری با مردم این نیست که شخص داعی اسلام در تبلیغ احکام اسلامی تا حدی بی کفایتی سقوط کرده و هیچ احساس مسئولیت و حساسیتی نسبت به مسایل دینی از خود نشان ندهد و خدای نخواسته دساتیر و مقررات اسلامی را به دیدة بی مبالاتی بنگرد، تا نعوذ باالله بازیچة دست تصور گردد. زیرا این چنین روش هم در شان داعیان اسلام نیست. بلکه در روش دعوت و تبلیغ اسلامی مثلی که مبلغ نباید تشدد و افراط گرایی را پیشه کند، به همان اندازه هم نباید بی مبالاتی و تفریط بیجا از خود نشان دهد بلکه باید حالت اعتدال و انضباط معنوی و وقار اسلامی را حفظ و مراعات نماید. و حسن خلق و تکیه بر حکمت و موعظه حسنه را در هیچ حالتی فراموش خود نسازد زیرا پیامبر اسلام «ص» در حدیث دیگری چنین میفرمایند: (هیچ چیزی در روز قیامت در ترازوی حسنات بندة مومن سنگین تر از اخلاق نیکو و حسن خلق او نبوده و خداوند «ج» انسانهای بدزبان، بدگفتار و بدکردار را دوست نمیدارد)4. لذا دعوت به اسلام با زبان تند و گفتار زشت نمیتواند روش پسندیده برای داعی اسلام باشد.
منابع:
صیح البخاری
مسند امام احمد حنبل
قرآن کریم سورة آل عمران آیه 109
تفسیر کابلی
حدیث شریف به روایت ترمذی «رح» .
این است زندگی ما ؟ (حمله برمحفل میلاد النبی (ص) در کابل : )
زندگی ما مردم افغانستان بدون کدام (معیار) زندگی که مردمان دیگر جهان از نظر – امنیت – آسایش – آرامش – رفاه وغیره ازان برخوردارند میسر نبوده بلکه زندگی ما بیشترشبیه کشت للمی بوده که اگر فیوضان رحمت الاهی بانزول باران رحمتش یعنی (صلح وامنیت ) خدایی میسر گردید میتوانیم در پناه لطف خداوندج درامان بوده وزنده بمانیم ودر غیرآن حیات هر فردی از مردم افغانستان چه در خانه – در مسجد درهوتل در تالار- در مزرعه در بازار درمکتب ودانشگاه در سر کار ووظیفه خلاصه در همه جا خطر آن را تهدید میکند ومسیولین دولتی وامنیتی ما هم از بسکه بحث امنیت برآنها تکراری شده دیگر در قبال این قضیه معافیت حاصل کردند بطور مثال حمله امشب سه شنبه ۲۹ عقرب سال ۹۷ برمردمان ملکی وعلماء دینی در محفل میلاد النبی (ص ) در هوتل اورانوس کابل که صورت گرفته باعث کشته وزخمی شدن ده ها تن از مردمان ملکی و علماء دینی وغیر نظامی که در این محفل مذهبی حضور بهم رسانیده بودند گردیده چه توجیه نظامی وحربی میتواند داشته باشد ؟ حمله که باهیچ معیا ر انسانی حربی ونظامی و. مطابقت ندارد فقط هدف آن کشتن انسانهای بیگناه وایجاد رعب وحشت و( انارشیزم ) دربین مردم و جامعه دیگر چه هدفی میتواند داشته باشد؟ زندگی در این وضعیت مثال روشنی از زندگی هر روزه ما مردم مظلوم در افغانستان است ؟ در حالیکه به ارواح طیبه شهدای مظلوم این حادثه وسایر شهداء دعا ودرود میفرستم برای زخمی ها شفای کامل وعاجلی از رب العزت تمنا داریم برعاملین چنین اعمال غیر انسانی نفرین ولعنت میفرستیم واز خدای بزرگ عذاب ابدی را برای شان خواهانیم الهم عزبهم فی الدنیا والاخره یاولی ویا نصیر
: بمناسبت میلاد نور
( محمد صلی الله علیه وسلم ازولادت تا بعثت )
حضرت محمد ( ص ) دردوازدهم ماه ربیع الاول ( پنجا وسه سال قبل از هجرت بمدینه منوره) مطابق بتاریخ 570 میلادی جهان بشریت را بنور تولد خویش منور ساختند که هم زمان باتولد آن حضرت (ص) در جهان آن روز تحولات وواقعات شگفت انگیزی پدید آمد از جمله آتشکده زردشتیان خاموش وقصر کسری شکست برداشت وتزل در بت ها وبت پرستان بمیان آمد حضرت محمد (ص ) در خانواده عبدالمطلب از طائیفه قریش بدنیا آمدند اسم پدر شان عبدالله بن عبدالمطلب واسم مادرشان آمنه بنت وهب بود هنوز تولد نیافته بودند که پدر شان وفات کرد وبا یتیمی بزرگ شدند در دوران طفولیت ونوجوانی خود مشکلات ومصیبت های زیادی را پشت سر گذشتاندند – هنوز به سن رشد وجوانی نرسیده بودند که مادر وجد مهربان شان عبدالمطلب نیز دنیا را وداع گفتند که بعد از آنها مسئولیت آن بزرگوار به دوش ابوطالب عموی شان افتاد – دوران طفولیت ونوجوانی خود را با رنج وزحما ت فراوان سپری کردند ازسن طفولیت ونوجوانی در بین مردم به اخلاق پسندیده وحمیده شهرت داشتند وبا اخلاق نیکوی خود توجه مردم را بخود جلب کرده بودند مردم با ایشان اعتماد واطمینان داشته وبنام محمد الامین ایشان را میشناختند ودر دوران جوانی خود سفرهای را در اطراف حجاز بخصوص در شام آن روز انجام دا ده بودند ودر سن جوانی با اخلاق نیک وپسندیده خویش توانسته بودند اعتماد مردم را حاصل نموده و مسائیل ذات البینی شان را حل کنند ومردم برای حل مسائیل خود اکثرا به ایشان مراجعه میکردند بیشتر اوقات خود را در عالم تفکر واندیشه بسرمیبردند – تفکر در جهان وخلقت کائینات - تفکر در باره نجات انسان از لجنزار شرک وفساد وراه هدایت واصلاحش – تفکر در عالم آفاق وزیبائی ها کائنات وطبیعت - وقدرت خالق لا یزال که پدید آورنده آنها ست – تفکر در باره انسان وهدایت آن . بطور خلاصه اگر خواسته باشیم جامعه آن روز عربستان را خوبتر بدانیم بهتر است تا از زبان حضرت جعفر بن ابی طالب پسر عموو یار گرامی آن حضرت (ص) بشنویم که او دراین باره چنین میگوید : قبل از بعثت آن حضرت (ص) بمقام رسالت وپیامبری ماقومی بودیم – جاهل که بت ها را عبادت میکردیم – خود مرده هارا میخوردیم – فحشا ء را انجام میدادیم – صله رحم را قطع کرده بودیم – بریکدیگر ظلم وجفا میکردیم – همسایگان را فراموش نموده بودیم – اقویای ما ضعفارا میخوردند وپایمال شان میکردند در چنین حالتی بسر میبردیم تا اینکه خداوندج برما پیغمبری را از نفس خودما بر ما فرستاد وبمصداق آیه قرآن کریم که فرمود:
( ای مومنان بشما رسولی از نوع ونفس خود شما فرستاده شده دشوار است براو رنج شما – حریص است بر هدایت شما وبرشما مومنان بسیار بخشاینده ومهربان است 1) که ما صدق وامانت داری – عفت ونسب اورا میشناختیم وبپاکی وطهارت او عقیده وباور داشتیم وداریم اوما را بسوی توحید وعبادت خداوند بزرگ ویکتا (ج ) وترک شرک وبت پرستی دعوت کرد ومارا به صداقت وامانتداری – صله رحم – حسن همجواری – خوداری از ریختاندن خون ناحق خود داری از ازدواج با محارم –امر کرد واز فسق وشهادت ناحق – خوردن مال یتیم – قذف (تهمت ) محصنات مومنات واز شرک بخدای واحد ویگانه و اطاعت ازطاغوت نهی کرد وبه توحید وخدا پرستی خدای واحد ولا شریک - واقامه صلاه - ودادن زکوات وروزه رمضان - وجهاد فی سبیل الله - وامر با المعروف ونهی ازمنکر وباقی اعمال صالحه امر وهدایت فرمود که ما بر پیغمبری او تصدیق کرده وایمان آوردیم وآن چیزیکه از نزد خداوندج بما آورده بود همه را تصدیق واطاعت کردیم حلال خدا را حلال وحرام خدا را حرام دانسته وبرآنها عمل کرده ومیکنیم ( الهم صلی علی محمد وعلی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم وعلی آل ابراهیم انک حمید مجید )
توصیه پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه وسلم ) بر اجتناب ازعداوت و کینه ورزی :
==============================================
حضرت انس بن مالک میگوید که پیامبر اسلام ص بمن گفتند ای پسرم اگرمیتوانی ازصبح تا شام و ( درتمام زمان) دردلت هیچ نوع کینه وعداوت نسبت بمردم باخود نداشته باشی پس چنین باش که این از روش وسنت من است کسیکه سنت مرا زنده نگهدارد مرا دوست می دارد وکسیکه مر ا دوست می دارد بامن در بهشت است
(عن انس بن مالک رض قال قال لی رسول الله ص یا بنی ان قدرت ان تصبح وتمسی ولیس فی قلبک غش لاحد فا فعل ثم قال لی یابنی وذالک من سنتی ومن احی سنتی فقد احبنی ومن احبنی کان معی فی الجنه رواه الترمذی
خلق عظیم - پیامبر اسلام (ص) :
=================
طوریکه میدانید تاریخ اسلام پراز وقایع وجریانات آموزنده اجتماعی
اخلاقی -وی است که بیانگر حلم وبردباری وسعه صدر پیامبر بزرگ اسلام در مقابل معاندین ومخالفین شان را نشان میدهد که در اینجا بنمونه از آن اشاره خواهیم کرد در زمان نوشتن متن پیمان نامه صلح ( حدیبیه ) که بعد از آمده شدن مقدمات صلحنامه میان مسلمانان ومخالفین ( مشرکین قریش ) پیامبر اسلام ( ص ) حضرت علی ابن ابی طالب ( رض ) را بحضور خود خواستند وبه او امر فرمودند تامتن صلحنامه را بنویسد ودر ابتدا چنین بنویسد :
( بسم الله الرحمن الرحیم )که نوشتن جمله بسم الله الرحمن الرحیم بمخالفت نماینده مخالفین ( مشرکین قریش )
( سهیل بن عمرو ) واقع گردیدو صدای اعتراضش را بلند کرد وچنین گفت: من این کلیمات که تو میگوئی یعنی رحمان ورحیم را که میگویی نمیدانم و نمیشناسم باید بعوض آن این را بنویسی ( بسمک اللهم ) که رسول خدا ( ص) بعد از شنیدن اعتراضش به علی بن ابی طالب (رض) گفتند : همانطوریکه او میخواهد بنویس (بسمک اللهم ) واو هم چنین نوشت: بعد ازان پیامبراسلام فرمودند بنویس این است آنچیزیکه محمد رسول خدا (ص )با سهیل بن عمرو نسبت به آن موافقت کردند سهیل که متوجه شد دید این جمله اقرار ضمنی به نبوت محمد (ص )است باز با نوشتن این جمله نیز بمخالفت بر خواست وگفت: اگر ما قبول میداشتیم که تو رسول خدائی با تو هر گز جنگ نمیکردیم . باید این جمله هم از متن پیمان نامه صلح حذف کنی وبجای آن نام پدرت نوشته شود رسول خدا (ص )این سخن او را هم پذیرفتند وبه علی (رض )فرمودند : بنویس این چیزی است که محمد بن عبدالله با سهیل بن عمرو روی آن موافقت کردند که در روایت دیگری آمده است زمانیکه رسول خدا (ص )به علی ابن ابی طالب (رض )فرمودند جمله رسول خدا را پاک کن وبجای آن ابن عبدالله بنویس علی (رض) در جواب شان گفت: یا رسول الله مرا از این کار معاف نمائید من چگونه میتوانم این عنوان را از اسم مبارک شما پاک کنم رسول خدا (ص) فرمودند : آن نوشته را بمن نشان بده تا خود م آن را پاک کنم آنگاه خود آن حضرت (ص) آن جمله را پاک کردند وفرمودند : من رسول خدا هستم اگر چه مشرکین قریش ومعاندین قبول هم نکند
این بود گ.شه ای از تحمل پذیری وبرد باری صبر وگذشت رسول رحمت صلی الله علیه وسلم درمقابل مخالفین درتاریخ که توانستند قلوب جهانیان را این گونه فتح کنند ( الهم صلی علی محمد وعلی آلی محمد کما صلیت علی ابراهیم وعلی آل ابراهیم انک حمید مجید الهم بارک علی محمد وعلی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم وعلی آل ابراهیم انک حمید مجید)
درباره این سایت